باران دوباره باریدوبارید


یادگاری برای تو

هر چی که گذشت

 

باران دوباره بارید وبارید...!

 

 

 

صدایش همچنان در راهوروی قلبم راهور است . باران دوباره

 

بارید و بارید تا شاید این

 

بار زمین تشنه را بتواند سیراب کند .

 

ساعاتی گذشت زمین و باران به مشاجره ی خود ادامه

 

دادندتا حدی که فریاد ابرها

 

گوش زمین را لرزاند و گفت:زمین یا باید بارش را بپذیردیا

 

تشنگی را....

 

زمین به فکر فرو رفت،ابر دوباره غرید،گفت:این سوال جوابی

 

ندارد؟

 

زمین گفت:تشنگی را قبول دارم و اورا میپذیرم،چرا که

 

سیرابی من باعث تباهی باران است،

 

و می توان گفت:بی بارش عشق هم زندگی هست



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:باران ,سراب,یادگاری برای تو,,ساعت 21:43 توسط سراب| |


Power By: LoxBlog.Com